مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نمیخواهد دلم غیر از أمیرالمؤمنینش را همان که حق پسندیدهاست با او کل دینش را ولایت دارد او، یعنی که رزق آسمان با اوست همان وقتی که روزی میدهد اهل زمینش را به دل چنگی نزد این آسمان با ریسمانهایش هر آن که چنگ زد یک رشته از حبل المتینش را مَبینَش یک بَشَر، یک فیض او گنجینهٔ وحی است خدا با او بیان کردهاست قرآن مُبینش را تمام لشکر از وحشت فراری میشود تا چین اگر ظاهر کند بر روی پیشانیش چینش را امام آن است که یک فاطمه باشد صدف او را و بین کعـبه مهـمانی کند دُرّ ثـمیـنش را نه آن که بر سرش دعوا شد و آخر نشد معلوم و حتی مادرش گم کرد بابای جنینش را چه میگویند در پاسخ، هواداران آن دینی که خالُ المؤمنینش کُشته اُمّ المؤمنینش را غـم ارباب، مظلومیت مولاست در عالَم اگر آتش زده جان مُحِبِّ دل غـمینش را جبینم را فقط در سجده بر آن خاک بگذارم که بر آن ریخته ارباب من خون جبینش را |